-
چگونه دیدن در عکاسی
- از کتاب معروف دید خلاقانه در عکاسی نوشتهٔ برایان پترسن:
دید خود را توسعه دهید
چشم انسان بیشتر شبیه به یک لنز 50 میلیمتر میبیند و بنا بر این، لنز با فاصلهی کانونی 50 میلیمتر، لنز نرمال یا معمولی گفته میشود. برخلاف چشمهای مرد شش میلیون دلاری، چشم واقعی انسان نمیتواند زوم کند و اجسام دور را نزدیک بیاورد یا این که با زدن یک دکمه دنیا را به صورت دید چشم ماهی (fish eye) ببیند.
در سالهای اولیهی ظهور عکاسی، اگر نگوییم همه، بیشتر عکسها با لنزهای نرمال گرفته میشد. البته بسیاری چیزها نسبت به آن روزهای آغازین تغییر کرده است. اکنون تعداد زیادی لنز با فاصلهی کانونی ثابت وجود دارد، از لنزهای قطع کامل چشم ماهی گرفته تا لنز عظیم تلهفتو 2000 میلیمتری و تقریبا به همین تعداد لنزهای با زوم متغیر وجود دارد. به علاوه، دنیای جذاب عکاسی ماکرو یا نمای بسیار نزدیک نیز وجود دارد.
در سالهای اولی که من یک عکاس مبتدی بودم، تنها یک لنز 50 میلیمتری و یک بدنهی دوربین نیکون داشتم. برای مدتی مدید، دلایل اقتصادی مانع از خرید یک لنز دیگر بود. به خاطر این که تنها یک لنز در اختیار داشتم، خیلی زود فهمیدم که برای بهتر پُر کردن کادر، باید به سوژه نزدیکتر شوم. همچنین وقتی دختر عموی دو سالهام را در حیاط پشتی خانهشان، در ارتفاعی همسطح با چشمهایش دنبال میکردم، فهمیدم که چگونه نقطهی دید میتواند حس عمیقتری از همراهی با سوژه را ایجاد کند. بعد از بالا رفتن از پلههای یک پارکینگ 10 طبقه بود که دید جدید و هیجان انگیز عکاسی خیابان از بالا را کشف کردم. اندک مدتی بعد از این تجربه بود که شروع کردم به بالا رفتن از درختها و عکس گرفتن از منظرههای طبیعی مختلف از نمای بالا.همچنین به روشنی اولین باری را که با لنز 50 میلیمتریام به بالا نگاه کردم، به خاطر دارم. بعد از این که بیشتر صبح را در یک درختستان صنوبر به عکاسی از برگهای پاییزی گذرانده بودم، تصمیم گرفتم اندکی استراحت کنم. به پشت روی زمین دراز کشیدم. دوربینم را برداشتم که با آن نگاهی به خیمهی درختان و آسمان لاجوردی بیندازم. وای! ناگهان از عظمت منظرهای که دیده بودم، خستگیام در رفت! بعدا حتی یاد گرفتم که میتوانم به راحتی با فوکوس کردن در نزدیکترین فاصلهی ممکن و بازترین دیافراگم لنز، پسزمینهای از رنگهای درهمآمیخته و خارج از فوکوس داشته باشم. وقتی به گذشته نگاه میکنم، در مییابم که چه قدر این درسها ارزشمند بودهاند.
در کارگاههای حضوری و کلاسهای عکاسی اینترنتیام، دریافتهام که بیشتر هنرجویان با دید ذاتیِ لنزهایی که دارند آشنایی ندارند. تا جایی که من میدانم، انجام تمرینهای چشمی لازم، تنها و سریعترین روش برای گسترش دید است.
لنزهای زاویه باز
هر تصویری با هر لنزی که گرفته شده باشد، داستانهایی برای گفتن دارد، اما همان طور که بیشتر عکاسان حرفهای طبیعت فهمیدهاند و به خوبی میدانند، هیچ لنزی برای داستانگویی ـ با شارپنس مناسب از اول تا آخر تصویر ـ بهتر از لنزهای زاویه باز نیست. هر چند لنزهای 35mm و 28mm جزو خانواده لنزهای زاویهباز محسوب میشوند، اما با لنزهای زاویه بازتر نظیر 24mm یا 15mm و حتی گاهی لنزهای چشمماهی، داستان بهتری گفته میشود.براساس عبارت مشهوری که میگوید “هر عکس ارزش هزار کلمه را دارد”، اگر هدف شما خلق ترکیببندی است که هزار کلمه حرف داشته باشد، لنزهای زاویه باز به چند دلیل میتواند اینکار را انجام دهد: یکی زاویه دید بزرگ این لنزهاست: از 84 درجه (با لنز 24mm) تا زاویه دید بزرگ 111 درجه (با 15mm). یک دلیل دیگر عمق میدان باورنکردنی این لنزها است. (عمق میدان عبارت است از کل ناحیهای که از جلو تا عقب تصویر در فوکوس واقع است). مثلا، وقتی یک لنز 28mm روی f/22 تنظیم شود، حداکثر عمق میدان تقریبا از یک متری تا بینهایت است، اما وقتی یک لنز 20mm را روی f/22 تنظیم کنیم، عمق میدان حداکثر تقریبا از نیم متر تا بینهایت است. یعنی نیممتر به گلهای واقع در پیشزمینه تصویر نزدیکتر است، نیم متر به لبهی نهر نزدیکتر است، یعنی نیم متر به صخرههای پیشزمینه تصویر نزدیکتر است، نیم متر به تنهی درخت نزدیکتر است. این لنزهای زاویه باز، بیش از هر لنز دیگری میتوانند لحظاتی دقیق و دوست داشتنی خلق کنند.
به خاطر این که ایجاد یک ترکیببندی خوب با لنزهایی که زاویه بسیار بازی دارند نیاز به تلاش زیادی دارد، متاسفانه اغلب مبتدیان این نوع لنزها را نمیپسندند. بیشترین شکایتی که این افراد از این لنزها دارند این است که “این لنزها همه چیز را کوچک و دور نشان میدهند و چیزهای زیادی را در یک تصویر میآورند”، که از قضا این دقیقا همان دلیلی است که شخصا این لنزها را در بیشتر کارهای منظره انتخاب میکنم. من وسعت دیدی را که فاصلهی کانونی این لنزهای زاویه باز، درون کادر ایجاد میکند دوست دارم. تمام “چیز”هایی که درون کادر آورده میشود، زمینهی مساعدی را برای انتخاب سوژهها و بزرگنمایی و تاکید بر روی آنها ایجاد میکند. ترفند کار این است که به نقطهی دیدتان دقت کنید و در نتیجه، توجه ویژهای به آنچه که درون منظرهیاب وارد میشود، داشته باشید.
لنز زاویه باز علاوه بر زاویهی دید بزرگتر و وسیعتر، حس فاصله پیشزمینه تا پسزمینه را قوت میبخشد. این تصور شگفتانگیز از عمق و پرسپکتیو را میتوان همراه با استفاده از یک سوژه در پیشزمینه، به عنوان ترفندی برای جلب توجه سریع بیننده به کار گرفت. بسیاری از عکاسان مشهور، از جمله انسل آدامز (Ansel Adams)، دیوید مونچ (David Muench)، کار کلیفتون (Carr Clifton)، پت اوهارا (Pat Ohara) و جان شاو (John Shaw)، از لنزهای زاویه باز خود برای خلق تصاویری پر از احساس و داستانگو بهره بردهاند. تقریبا همیشه بدون استثنا، عکسهای این عکاسان دارای نقطه دیدی است که توجه فوری را به پیشزمینهی عکس معطوف میکند: تنهی یک درخت که خانهی یک مزرعه در در دوردست را در کادر قرار داده است، سنگهای گرد در لبهی دریاچه، یا شکوفههای شاداب در یک علفزار با گلهای وحشی در زمینهی کوههای دوردست.
چنین ترکیببندیهایی همیشه عکسالعملهای احساسی قدرتمندی را در بینندگان بر میانگیزد؛ حسهایی مانند بویایی، لمس و حتی بعضی اوقات مزه. اغلب اوقات، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به آن چمنزار پر از گلهای وحشی بروید و اراده کنید که نقطهی دید خود را تغییر دهید.
در یک چمنزار، علاوه بر انتخاب ارتفاع پایین برای ایجاد یک ترکیببندی پر از احساس و داستانگو، از هزاران منظرهی دیگر نیز غافل نباشید. تمام چیزی که لازم است این است که کمی تخیل خود را به کار بگیرید و به سوالی ساده پاسخ دهید: دنیا از چشم یک توتفرنگی تازه روی بوته یا عینک شکستهی یک بچه در زمین بازی محله، یا یک پستانک گم شده در یک پاساژ خرید یا یک جغد مرده در راه، یا یک تایر پنچر شده در کویر یا چنگکی که برگهای رنگارنگ پاییزی را از روی زمین جمع میکند یا یک ستاره دریایی که در هنگام جزر به صخرهها چسبیده است، چگونه دیده میشود؟ وقتش رسیده که آن لباس کلفت و کهنهتان را بپوشید، چون قرار است زمان زیادی را روی زانو یا درازکش روی شکم بگذرانید!
Sorry, there were no replies found.
Log in to reply.