خانه انجمن‌ها تاریخ و فلسفهٔ هنر جریان هنریِ «عینیت نو»

  • جریان هنریِ «عینیت نو»

    نوشته از mana on 2021/08/13 at 10:50 ب.ظ

    در این نوشتار به معرفی یکی از جریان‌های پرطرفدار و برجستۀ هنرِ معاصر می پردازیم که زادگاه آن در آلمان بود: «عینیت نو» (Neue Sachlichkeit: نویه زاخلیشکایت). این جریان هنری ــ که علاوه بر نقاشی در ادبیات و نمایش نیز شاخه دواند ــ متعلق به دورانی از تاریخ آلمان است که در تاریخ‌نگاری معاصر به «دوران وایمار» معروف است. برای همین، نخست باید دربارۀ «دوران وایمار» کمی توضیح دهیم.

    ▪️دوران وایمار (1918ـ1933)

    دوران وایمار با انقلاب 1918 آغاز می‌شود و با به قدرت رسیدن هیتلر در سال 1933 پایان می‌یابد. در آلمان در سال 1871 با هدایت سیاستمداری بزرگ به نام اُتو بیسمارک، امپراتوری بزرگی تشکیل شد (امپراتوری ویلهلمی). سال‌های 1870 تا 1900 آلمان پیوسته در حال اوج‌گیری صنعتی و فناورانه بود و عملاً به بزرگ‌ترین کشور صنعتی اروپا تبدیل شد. این اوج‌گیری همچنان تا شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 نیز ادامه داشت. کم‌تر آلمانی‌ای در آغاز جنگ جهانی اول به پیروزی کشورش در جنگ شک داشت. اما در نهایت آلمان شکست خورد؛ شکستی که باورش برای مردم این کشور بسیار سخت بود. شکست آلمان همراه بود با آشوب‌های سیاسی و اجتماعی که در نهایت به سرنگونی نظام سلطنتی و برپایی جمهوری (انقلاب نوامبر 1918) انجامید. این نظامِ جمهوری جدید به «جمهوری وایمار» معروف شد، زیرا مجلس مؤسسان این نظام مدتی در شهر وایمار تشکیل جلسه می‌داد. سال‌های نخست دوران وایمار برای مردم آلمان سخت‌ترین سال‌ها بود. تورّم افسارگسیخته دمار از روزگار مردم درآورد و دولت‌های پیروز جنگ هر چه می‌توانستند بر آلمان فشار می‌آوردند. اما از 1923 رفته رفته جمهوری رو به ثبات نهاد و اوضاع اقتصادی بهبود یافت و امروزه تاریخ‌نگاران از دهۀ 1920 به عنوان دهه‌ای طلایی یاد می‌کنند. از 1929 با شروع بحران جهانی اقتصاد در آمریکا، جمهوری وایمار نیز به تزلزل افتاد تا این‌که در سال 1933 با صدراعظم شدن هیتلر، لحظۀ مرگ جمهوری وایمار فرارسید.

    ▪️«عینیت نو»، فرزند هنری جمهوری وایمار

    جریان «عینیت نو» واکنشی به «اکسپرسیونیسم» است. برای همین در همان سال‌های دهۀ 1920، به جای تعبیر «عینیت نو»، این جریان جدید را «پَسااکسپرسیونیسم» می‌نامیدند. جانمایۀ آثار اکسپرسیونیستی «تجربۀ احساسیِ غلیظ» هنرمند است و زاویۀ دید، احساسی است که هنرمند سعی در بیان (اکسپرس) آن دارد (تابلوی «جیغِ» ادوارد مانک را به خاطر بیاورید). اما «عینیت نو» کاملاً برخلاف این جریان عمل می‌کند و در جهت «احساس‌زدایی»، یا به تعبیری رساتر، سعی در «شورزدایی» دارد. تجربۀ جانکاه جنگ جهانی اول و سال‌های سخت پس از آن در آلمان، نقش بسیاری در این «شورزدایی» از هنر داشت. شکوه، عظمت، تهور، شجاعت، آرزوهای بزرگ، تپش‌های دل‌های دلیر، هیاهوهای پرشور، انسانِ قهرمان… همه و همه دیگر رنگ باخته بود. زندگی سرد بود و سخت. حباب ترکیده بود و زندگی با عینیت و واقعیتی روزمره به روی انسان، آرواره گشوده بود. شور از دل نقاش رفته بود و اکنون همگان با جامعه‌ای صنعتی، خشک، بی‌شور و روزمره روبرو بودند.

    پس در کلی‌ترین تعریف: ایدئال‌های بلندپروازانۀ اکسپرسیونیستی، شورِ رهایی‌جویانه و به ویژه خویشتن‌پرستیِ هنرمندان اکسپرسیونیست جای خود را می‌دهد به نگاهی بی‌تخیل، خشک، سرد و اغلب گزنده به واقعیت و تنگناهای اقتصادی و تضادهای اجتماعی. از این روی، برخی از هنرمندان جریان «عینیت نو» نوعی نگاه انتقادی به وضعیت جامعه دارند (و البته برخی از همین نیز می‌‌گریزند).

    با به قدرت رسیدن هیتلر و ناسیونال‌سوسیالیست‌ها (نازی‌ها) این نوع هنر از سوی حکومت «منحط» شناخته شد، زیرا تصویری که در آثار «عینیت نو» از انسان ترسیم می‌شد با ایدئولوژی حکومت در تضاد بود. آن قیافه‌های شکسته، بی‌روح و مضحک در آثار عینیت نو، دیگر با آن «آلمانیِ خوش‌نژاد و آریایی» ارتباطی نداشت.

    از جمله برجسته‌ترین نمایندگان «عینیت نو» می‌توان به اُتو دیکس، گئورگه گروس، کریستیان شاد، رودلف اِشلیشتر، کارل گروسبِرگ و البته بسیاری دیگر اشاره کرد.

    پی‌نوشت: برای آگاهی بیش‌تر دربارۀ فراز و فرود جمهوری وایمار، می‌توانید به کتابی که دربارۀ جمهوری وایمار به چاپ رساندم مراجعه کنید: «دموکراسی بدون دموکرات‌ها؟ سیاست داخلی جمهوری وایمار» (نشر ثالث)، نوشتۀ دکتر هندریک تُس، ترجمۀ مهدی تدینی.

    مهدی تدینی

    mana پاسخ داد 3 years, 6 months ago 1 عضو · 13 پاسخ‌ها
  • 13 پاسخ‌ها
  • mana

    Member
    2021/08/13 at 10:52 ب.ظ

    نام اوتو دیکس بیش از هر نقاش دیگری در میان هنرمندان عینیت نو شناخته شده است، اما ما با «کریستیان شاد»، دیگر نقاش آلمانی شروع می‌کنیم.

    او که جراحی می‌شود خود کریستیان شاد است. رنگ سفید بی‌روح، ادوات جراحی، چهره‌های سرد جراحان و پرستاران، و بیمار که گویی بیدار است…

    این روح‌زدودگی مُهر و امضای هنر عینیت نوست، ضمن اینکه عینیت نو همواره بر «رنج بدنی» تأکید می‌کند. محیط نیشترش را در تن فرد فرومی‌کند، فرد را له کرده است…

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 10:53 ب.ظ

    اثری از «گئورگ شولتز».

    یکی از درونمایه‌های اصلی عینیت نو، نشان دادن تضاد طبقاتی و رنج کارگران و اقشار آسیب‌پذیر است.

    در اینجا تضاد آشکار است، چهرۀ تکیدۀ مرد و فرزندش، و چهرۀ خوک‌سانِ مردم پشت ماشین.

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 10:54 ب.ظ

    تابلویی از اتو دیکس، باز هم با مضمون نقد اجتماعی.

    چهره‌ای سرد که نشان سوءتغذیه در آن مشهود است. آیا این آدم نشانی از نژاد برتر آریایی دارد؟ برای همین نازیها این هنر را منحط میدانستند.

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 10:56 ب.ظ

    این تابلوی سه‌لتیِ از معروف‌ترین کارهای اوتو دیکس هست.

    عنوان تابلو: «کلانشهر». تابلو پر از نکته است اما با کمی دقت خیلی چیزها را می‌فهمید: سمت چپ، مردان مثله‌شده در جنگ در کنار زنان خوش‌پوش کاباره؛ در وسط مردان و زنانی سرخوش در رقص؛ و در چپ ورودی کاباره، زنانی با لباس‌های معنادار (اگر دقت کنید از ظاهر لباس زن جلویی معنا را درمی‌یابید)، و مردی بی‌پا که گدایی می‌کند…

    این همه نقد اجتماعی و سیاسی در یک تابلو…

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 10:58 ب.ظ

    مجموعه‌ای از کارهای اوتو دیکس

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 11:00 ب.ظ

    به طور کلی معضلات اجتماعی بخش ثابت نقاشی‌های هنرمندان «عینیت نو»ست: از شکاف طبقاتی و تکدی‌گری و مصرف‌گرایی گرفته تا خودکشی و روسپی‌گری…

    اینجا تابلوهایی از رودولف اشلیشتر.

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 11:01 ب.ظ

    تابلویی از «گئورگه گروس»، دیگر نمایندۀ اصلی «عینیت نو».

    در اینجا هم نقد اجتماعی می‌بینیم. گدای کور و چهرۀ بی‌روح و بی‌اعتنای مرد عابر و آن زن و مردِ بورژوا در عقب تصویر.

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 11:01 ب.ظ

    باز هم از گئورگه گروس…

    آدم‌ها در تابلوهای «عینیت نو» این‌گونه‌اند: موجوداتی دِفورمه (بدریخت‌شده) که هیچ نشانی از درخشش نخبگی و نابغگی ندارند.

  • mana

    Member
    2021/08/13 at 11:02 ب.ظ

    چند تابلو از کریستیان شاد

  • mana

    Member
    2021/08/14 at 12:13 ق.ظ

    اثری از اوتو گریبل، دیگر نمایندۀ عینیت نو.

  • mana

    Member
    2021/08/14 at 12:40 ق.ظ

    توضیح تابلوی «زنی با کراوات»، اثر رودلف اشلیشتر (در ادامۀ معرفی جریان «عینیت نو»)

    رودلف اشلیشتر نیز یکی از نمایندگان اصلی جریانِ «عینیت نو» است. تابلویی که می‌بینیم از منظر تاریخ‌نگاری هنری و اجتماعی تابلوی مهمی است. این تابلو یک دورۀ گذار را نشان می‌دهد. اول باید دوران وایمار را شناخت، تا بتوان به معنای این تابلو پی برد. در دوران وایمار (در توضیح ابتدایی، چند پست پیش‌تر، دوران وایمار را توضیح دادم) در آلمان گذار به مدرنیته صورت گرفت. برای اولین بار زنان در آلمان لباس‌های مردانه پوشیدند: شلوار، پیراهن مردانه و موی کوتاه. این‌ها پدیده‌هایی وارداتی پنداشته می‌شدند و محافظه‌کاران این مظاهر را «آمریکایی‌گرایی» می‌دانستند. حضور زن در جامعه، در ادارات، در مشاغل با جامۀ مردانه پدیده‌ای نو بود. این اتفاق در دهۀ 1920 به اوج خود رسید. در این‌جا دقیقاً یکی از همین زن‌ها را می‌بینیم: زنی با لباس و کراوات مردانه، با موی کوتاه و چهره‌ای که تا حدی «عاطفه‌زدایی» شده است. این زن، محصول دوران وایمار است.

    یکی از کارهایی که هنر «عینیت نو» انجام می‌داد، همین بود که این گذار اجتماعی را نشان می‌داد. در توضیح ابتدایی گفتم، نازی‌ها این هنر را هرگز نمی‌پسندیدند و آن را «منحط» می‌نامیدند و وقتی به قدرت رسیدند بساط آن را جمع کردند. زنی که در تابلو می‌بینیم اصلاً زنِ مطلوبِ ایدئولوژی ناسیونال‌سوسیالیستی (نازی) نیست. زنی از نظر نازی‌ها مطلوب است که مادری سنتی باشد. زنی که فرزندانی آریایی به دنیا بیاورد و آن‌ها را نیک پرورش دهد و به مردان ژرمن تمام‌عیار تبدیل کند. این زنِ کراواتی تابلو، هیچ نشانی از آن مادر سنتیِ مطلوب نازیسم ندارد.

    م. تدینی

  • mana

    Member
    2021/08/14 at 12:40 ق.ظ

    توضیح تابلوی «روز خاکستری»، اثر گئورگه گروس، نقاش آلمانی (در ادامۀ توضیح جریانِ «عینیت نو»:

    در تابلو چهار نفر دیده می‌شوند: یک سیاستمدار با کیف و عصا زیر بغل؛ در پسِ او، نظامیِ بازنشسته یا ازکارافتاده‌ای دیده می‌شود که با چهره‌ای سرد و مغموم، عصابه‌دست می‌رود. عقب‌تر، یک کارگر دیده می‌شود، بی‌چهره (بی‌چهرگی نشانِ گمنامی است). و چهارمی، فردی است که به نظر کارمند است. نخست این‌که دیواری دولتمرد را از آن سه دیگری جدا کرده است و هر یک از افرادِ این تابلو به راهی متفاوت می‌رود. «حرکت‌نگاریِ» درون تابلو دو نوع گسست را نشان می‌دهد: 1. گسست مردم از دولتمرد؛ 2. گسست مردم از همدیگر. در این جامعه از یک سو پیوند مردم با دولتمردان بُریده شده است و از دیگر سو، مردم از یکدیگر جدا افتاده‌اند، هر یک به راه خود می‌رود و جامعه «اَتُمیزه» (ذره‌ذره) شده است که از ویژگی‌های جامعۀ توده‌ای است.

    اما در افق، کارخانه‌های صنعتی را می‌بینیم که دودشان به آسمان می‌رود. این جامعه در بستری صنعتی قرار گرفته است که مانند دیوارهایی زشت و مهیب همه چیز را در اسارت خود درآورده‌اند.

    بنابراین، چنان‌که در توضیح ابتدایی دربارۀ گونۀ هنری «عینیت نو» توضیح دادم، این تابلو یکی از بهترین نمونه‌های نقد اجتماعی در «عینیت نو»ست. البته یادآوری کنم که تنها بخشی از جریان «عینیت نو» نگاه نقادانۀ اجتماعی داشت و نباید آن را یکسره منتقدانه پنداشت.

  • mana

    Member
    2021/08/14 at 12:42 ق.ظ

    شرح تابلوی «کبریت فروشِ بی‌دست، بی‌پا و کور» اثر اتو دیکس (در ادامۀ معرفی جریان عینیت نو):

    اُتو دیکس به وضعیت اجتماعی آلمان در دوران پس از جنگ جهانی اول می‌پردازد. در نظر بگیرید که آلمان در جنگ جهانی شکست خورده است، دولت‌های پیروز غرامتی سنگین و نفس‌گیر بر آلمان تحمیل کرده‌اند، صدها هزار نفر جان باخته‌اند و هزاران نفر مجروح و ازکارافتاده از جبهه به خانه باز می‌گردند، آن هم در کشوری که بحران‌ اقتصادی بیداد می‌کند و تورّم (اَبَرتورم) به شکلی مهیب درآمده است.

    حالا به تابلوی بالا نگاه کنید: مردی را می‌بینید که چشم ندارد، دست ندارد، پا ندارد! مردی را می‌بینید که با بدنی مثله‌شده در پیاده‌رو نشسته است و جعبه‌ای به گردن دارد و کبریت می‌فروشد. کلاهی که بر سر دارد، نشان از این دارد که مرد زمانی در جنگ ملوان بوده است. به حرکت واگرای عابران نگاه کنید. مرد در بین پای عابران قرار گرفته است. و از همه مهم‌تر! به سگ نگاه کنید که پایش را بالا گرفته و بر مرد کبریت‌فروش ادرار می‌کند. به نظر می‌رسد این سگِ یکی از آن عابران خوش‌پوش است.

    بعید می‌دانم بتوانیم در قرن بیستم تابلوی دیگری را پیدا کنیم که به این شکل تند و چشم‌خراش شکاف اجتماعی جامعه‌ای نابسامان را نشان داده باشد (مگر در یکی دو تابلوی دیگر که آن‌ها هم برای اتو دیکس‌اند). یکی با بدنی مثله‌شده نشسته و سگِ زنی خوش‌پوش بر او ادارار می‌کند.

Log in to reply.