-
تحلیل شاخص ترین آثار تاریخ هنر
موضوع این تابلوی ویستلر که به غلط «مادر ویستلر» نامیده میشود بیدرنگ مسأله حرمت مضاعف برای مادری و پیری را به ذهن میآورد. این تابلو از مادری در سن پیری به دست پسرش نقاشی شده است و درنتیجه علاقه فرزند به مادر که از خصوصیات بشر است به موضوع افزوده شده است. با چنین پیوندهای ستودنیای «مادر ویستلر» میتواند مورد علاقه مردم باشد حتی اگر تابلو بدی هم باشد. این تابلو یک اثر زیباست اما نه به این علت که شبیه پرترهای از بانویی سالخورده به دست پسرش است.
نام واقعی این تابلو چیزی است که خود ویستلر تعیین و بر آن تأکید کرده است: «ترکیب خاکستری و سیاه». موضوع آن احساسی است که از ظرافت و وقار و انعکاس و تسلیم، تشکیل یافته است. این احساس میتواند از طریق سوژه یا موضوع ارائه شود ولی ویستلر به وسیله رنگها و شکلهایی که انتخاب میکند و رابطهای که میان آنها برقرار میکند این کار را انجام میدهد. این امر که کمپوزسیون نامیده میشود مهمترین عامل واحد در کیفیت بیانگری (اکسپرسیوی) نقاشی است.
اینک آشکار است که ویستلر احساس آرام و ملایمی را که در مغز خود داشته نمیتوانسته از طریق رنگها و شکلهای واضح با رابطههایی پیچیده یا پرهیجان نسبت به همدیگر به بیننده منتقل کند. پس هنرمند زمینه را به چند مستطیل دقیقاً کنار هم قرار گرفته با رنگهای ملایم و خنثی فرومیکاهد و در برابر این زمینه، پیکر زن را به سایهنمایی تبدیل کرده که هندسی و بیحادثه است. سر و دستها و پراکنش لکههای روی پرده حکم آکسانهای زنده و قسمتهای روشن و شکلهای زندهتر را دارد که در غیر این صورت ترکیبی یکنواخت و افسرنده میشد.
پیشتر گفته شد که این تابلو حتی اگر تابلو بدی هم بود باز مورد توجه مردم واقع میشد؛ اما در آن صورت نمیتوانست این اندازه پرآوازه شود زیرا هرچند فردی عادی شک نمیکند این لذت ناشی از موضوع «مادر ویلستر» است ولی باز هم ناآگاهانه تحت تأثیر کمپوزسیون اکسپرسیو ناشی از نحوه جایگذاری خاکستری و سیاه است.
کمپوزسیون بر واکنش ما ما نسبت به یک تابلو ـ خواه به آن از دید زبان کمپوزسیونی نگاه کنیم خواه نکنیم ـ اثر میگذارد. اگر کمپوزیسون موفقیتآمیز باشد ما ـ بدون اینکه از خودمان بپرسیم چرا ـ نسبت به آن همانطور که هنرمند میخواسته واکنش میدهیم. اما همین که با کمپوزسیون به عنوان عنصری در نقاشی آشنا میشویم لذتی مضاعف از کشف روش نقاش در برانگیختن خواهیم برد. این دو لذت کاملاً با هم سازگار هستند. به کمک همین روش میتوانیم با مشاهده اجرایی درخشان در تئاتر هنگامی که همزمان اما جدا از دخالت احساسمان، مهارت بازیگر را بستاییم.
ساختمان و داربست کمپوزسیون میتواند با جدا کردن هر بخشی با کاغذ بررسی شود. اجزای مهم تابلو میتوانند با این روش از هم جدا شوند ولی اجزا نمیتوانند همان چیزی را که در کلیت کمپوزسیون وجود دارد بگویند؛ نه به این علت که بخشی از موضوع حذف میشود بلکه چون رابطهٔ شکلها و رنگها از میان میرود. اگر هر چیزی به جز شکل زن از «ترکیب سیاه و خاکستری» حذف شود تابلویی خواهیم داشت از یک زن سالخورده که روی صندلی نشسته است. هیچ چیز که بخشی از داستان را میگوید حذف نشده و یا چیزی به آن افزوده نشده است اما حالت تابلو از بین رفته است. این تابلو درواقع در چاپهای ارزان و بیشماری که از آن انجام شده آسیب دیده است زیرا بخشی از لبههای خود را از دست داده تا قطع آن با صفحه کتاب متناسب شود.
منبع: METROPOLITAN SEMINARS IN ART BY HOJN CANADAY
Sorry, there were no replies found.
Log in to reply.