موز جنجالی و درنگی بر بازار هنر معاصر
هفته گذشته خبرها و عکسهای مربوط به چیدمان هنرمند پرآوازهی ایتالیایی، مائوریتسیو کاتلان، در نمایشگاه «هنر بازل»، رسانههای جهان را پُر کرد. این چیدمان که آفرینندهاش عنوان «کمدین» را بر آن نهاده، عبارت است از یک موز رسیده که با نوار چسب طوسی به دیوار چسبانده شده است. این چیدمان ساده در همان روزهای آغازین به قیمت هنگفت ۱۲۰ هزار دلار به فروش رفت.
چند روز پس از آغاز نمایشگاه کاری که از یک هنرمند گرجیتبار آمریکایی به نام دیوید داتونا، سر زد بیش از پیش اثر آقای کاتلان را بر سر زبانها انداخت. آقای داتونا در یک حرکت غافلگیرانه پیش از آن که نگهبانان به خودشان بیایند موز چیدمان را پوست کند و خورد. داتونا میگوید کار او هم یک چیدمان هنری و عنواناش هم «پرفورمانس هنرمند گرسنه» است.
آقای کاتلان گفت که از آقای داتونا شکایت نخواهد کرد و همچنین گفته شد که از آنجا که خریدار این اثر در واقع ایدهی آن را خریده است موز درون چیدمان تعویضپذیر است. به این ترتیب موز دیگری جایگزین شد و پس از آن نگهبانان هشیارانه از این چیدمان مراقبت کردند.
تمام آنچه در این هنگامه رخ داد باعث شد بسیاری از منتقدان هنری و رسانههای جهان به مسالهی بازار هنر و پوچوارگی گاهی خندهداری که این حوزه را در بر گرفته بپردازند. برخی، اثر آقای کاتلان را شیادانه دانستند و برخی نالیدند از این که چنین پولهای کلانی بابت چنین آثاری خرج میشود در حالی که افرادی در تأمین هزینههای درمان بیماری خود در ماندهاند. یکی از این افراد جوان دانشجویی است که از قضا عکساش در کنار موز آقای کاتلان در رسانههای جهان بارها به نمایش درآمد. نیویورکتایمز در یادداشتی به سرگذشت او پرداخته که چطور به خاطر محدودیت بیمه در تأمین هزینههای بیماری خطرناکاش ناچار شده پروسهی درماناش را متوقف کند.
در برابر، برخی منتقدان هنری به دفاع از ایدهپردازی مائوریتسیو کاتلان و کلیت هنر معاصر برخاستند. جیسون فاراگو، نویسندهی تایمز که یکی از آنهاست توضیح میدهد که ایدهی مرکزی مائوریتسیو کاتلان سبقهای طولانی در کارنامهی هنری وی دارد و نکتهی ارزشمند رویکرد او این است که برخلاف – به گفتهی او – پوپولیستهایی چون بنکسی (گرافیتیکار پرآوازهی انگلیسی) که خودشان را از این سیستم منزه نشان میدهند، مائوریتسیو کاتلان خودش را – به عنوان بخشی از این سیستم – از تیر انتقاد مصون نمیدارد.
فاراگو میگوید کاتلان مانند تمام دلقکهای بزرگ درواقع تراژدیپردازی است که بدیهیات ذهن ما را به چالش میکشد.
پاسخها